Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-29@18:50:16 GMT

حکایت تدریس «ملا» و «ملا باجی» در مکتبخانه‌ها

تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۵۳۹۹۶

حکایت تدریس «ملا» و «ملا باجی» در مکتبخانه‌ها


به گزارش تابناک ، صدای خنده بچه‌ها از پیچ کوچه مدرسه به گوش می‌رسد. مردی با محاسنی سپید دست نوه‌اش را به یک دست و کیف مدرسه‌اش را به دست دیگر می‌گیرد و راهی خانه می‌شود. دخترک مدرسه‌ای در مسیر خانه خاطرات مدرسه پدربزرگ را می‌شنود. او فردا برای همکلاسی‌هایش حتماً تعریف می‌کند که مدرسه‌اش همان مدرسه‌ای است که پدربزرگش در آن درس خوانده و همچنین پدرش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 
مدرسه دخترانه شهدای طلائیه که در خیابان مدرسه واقع شده است خاطرات نخستین مدرسه کن را هنوز برای شاگردانش زنده می‌کند. نخستین مدرسه محله کن که آن سال‌ها پسرانه بود و کنی‌های بسیاری در آن درس خوانده‌اند. مدرسه شهدای طلائیه امروز و بهمن دیروز.  روایت نخستین مدارس منطقه را در این گزارش می‌خوانید.

 

محمدتقی محبی که ۶۵ سال دارد و در مدرسه بهمن، نخستین مدرسه کن درس خوانده حرف‌هایش را با این جمله آغاز می‌کند و ادامه می‌دهد: «کسانی که خانه‌ای بزرگ با اتاق‌های متعدد داشتند بخشی از خانه‌شان را به این کار اختصاص می‌دادند. مکتب باید اتاقی رو به حیاط و نورگیر می‌بود و همیشه بهترین جای خانه را به این کار اختصاص می‌دادند. در روستای کن خانه حاج حسن کارساز و در باغ فیض خانه حاج عزت و در روستاهای دیگر منطقه خانه کدخدا چنین بود و به کار تدریس اختصاص داشت. ‌»
ملا و ملاباجی دو اصطلاحی است که مردم قدیم به معلم مرد و معلم زن می‌گفتند و چون کسانی که تدریس می‌کردند سوادشان سواد قرآنی یا حوزوی بود برای آنها به لفظ ملا قایل بودند. محبی می‌گوید: «بیشتر مردم کن و باغ فیض بر این باور بودند که غیر از روحانی کسی مجاز به تدریس بچه‌هایشان نبوده و زن‌هایی هم که مسئولیت این کار را بر عهده می‌گرفتند معمولاً کسانی بودند که قرآن را به خوبی می‌خواندند و چند جزء را از بر بودند. ‌» 
حاج شجاع که از پیرمردهای باغ فیض است مکتبخانه‌های قدیم را به یاد دارد و می‌گوید: «آقا شیخ حسن صدری در مکتبخانه باغ فیض تعلیم می‌داد. بچه‌های قد و نیم قد از ۵ ساله بگیر تا ۱۵ساله در مکتبخانه او درس می‌خواندند. ‌»

سال ۱۳۲۴ و نخستین کلاس رسمی درس

حوالی سال ۱۳۲۴ نخستین مدرسه در کن شروع به کار می‌کند که در آن ۶ کلاس ابتدایی وجود داشت. علیرضا محبعلی، دانش‌آموخته مدرسه بهمن از معلم‌های قدیمی این مدرسه نام می‌برد و می‌گوید: «معلم‌هایی که به این مدارس آمدند همه روحانی بودند که از جمله آنها خراسانی، آشوری و صابری بودند. قبل از ایجاد چنین مدرسه‌ای مکتب‌های مختلفی در کن وجود داشت که آنها هم زیر نظر ملاها و ملاباجی‌ها اداره می‌شد. از جمله زنانی که درس قرآن می‌داد و به کتابت آشنا بود و گویا خط خوبی هم داشته زنی معروف به زن قربان بوده. این اسم هم به این دلیل است که ملاباجی گویا زن حاج قربان یکی از اهالی کن بوده که مردم او را به نام شوهرش می‌شناختند. همچنین از کسانی که در سال‌های خیلی دور مکتب داشته‌اند و خط و خوشنویسی و سیاق را خوب درس می‌دادند آمیرزا احمد و آمیرزا عماد بودند. این دو نزدیک ۱۵۰سال پیش تنها کسانی بودند که در کن درس خوانده بودند و تعلیم می‌دادند. ‌»

روستاها و کلاس‌های قرآن

در روستاهایی که عملاً هیچ‌گونه راه ارتباطی با شهر نداشتند تا از طریق آن کسی را برای تعلیم بفرستند راهی جز استفاده از خود اهالی برای تدریس وجود نداشت که عمده آنها هم فقط بلد بودند از روی قرآن بخوانند و آن را تعلیم بدهند. در این روستاها رسم بر این بوده که ملاباجی‌ها به پسران درس بدهند و چون دخترها خواندن را چندان ضروری نمی‌دانستند کسی لزومی بر آموزش آنها هم نمی‌دید. یکی از کسانی که بسیاری از پیرمردان کشاری را درس داده و چند سال قبل فوت کرده است «ام البنین عابد» بود. او که ۱۰۵ سال عمر کرده بود قرآن را به بهترین شکل آموزش می‌داد. یکی از نوه‌هایش درباره او می‌گوید: «در سن ۸۰ سالگی تازه نوشتن را می‌خواست یاد بگیرد که خیلی زود هم یاد گرفت. قبل از ورود سپاه دانش به روستاها او مسئول آموزش کشاری‌ها بود و با درس دادن قرآن خیلی‌ها را از نعمت خواندن بهره‌مند کرده بود. ‌»

مدرسه بهمن دیروز، مدرسه طلائیه امروز

روستای کن جزو نخستین روستاهای تهران است که مدرسه در آن ساخته شد و مدرسه بهمن حوالی سال‌های ۱۳۲۰ در اینجا افتتاح شد.  
سال ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ برای کن و دهات تابعه آن یکی از ماندگارترین سال‌هاست، چرا که در این زمان با همکاری مردم برای ساخت مدرسه تحولی بزرگ در امر آموزش در این روستاها به وجود آمد. تحولی که مکتبخانه‌ها را با ملاباجی‌های پیرش به مدرسه و کلاس‌های درس با کتاب‌های علمی پیوند زد.  
سال ۱۳۲۷ بود که طبق ابلاغ اداره فرهنگ حومه تهران سید ضیاءالدین علایی‌نژاد به‌عنوان مدیر دبستان کن منصوب شد. در آن تاریخ در تمام بخش کن و روستاهای تابعه آن یعنی در بیشتر از ۲۰روستا تنها یک مدرسه وجود داشت که ۶ کلاس با حدود ۱۳۰ دانش‌آموز را در چهار اتاق در خود جا داده بود. به گفته اسدالله رحیمی در این مدرسه یک مدیر، ۴ معلم و ۲ خدمتکار کار می‌کردند و اغلب وسایل مدرسه هم فرسوده و اهدایی مردم بود.  

۳۰ دانش‌آموز نخستین دبیرستانی‌ها

سال ۱۳۳۴ یکی از سال‌های خوب برای فرهنگ کن بود. در این سال زمینی به مساحت ۳هزارمتر در بهترین نقطه کن به اداره فرهنگ اهدا شد تا چند اتاق در این زمین ساخته و مدرسه توسط اداره فرهنگ تجهیز شود. برای واگذاری این زمین علیرضا علینقی و غلامحسین رحیمی تلاش زیادی کردند. این زمین با همت اهالی ساخته شد و سال بعد یعنی ۱۳۳۵ دبیرستان کن افتتاح شد تا آنان که سال ۱۳۲۷ وارد دبستان شده بودند، بتوانند تحصیلات تکمیلی خود را در روستای خود انجام دهند. در این سال حدود ۳۰ نفر ثبت‌نام کردند.  

دبستان سولقان و مدرسه فرمانفرماییان پونک

نخستین دبستانی که بعد از بخش کن افتتاح شد، دبستان سولقان بود که سال ۱۳۲۹ با همت محمدکاظم شفیعی افتتاح شد. او یکی از خانه‌های خود را به مدت ۵سال رایگان و بلاعوض به اداره فرهنگ واگذار می‌کند. یک سال بعد او که یکی از ملاکان سولقان بود، خانه دیگری را در روستای سنگان به مدت ۵سال به اداره فرهنگ واگذار کرد که در همان سال ۵۰نفر در این دبستان مشغول تحصیل شدند.  
محمدتقی محبی سال ۱۳۳۰ را سالی می‌داند که روستاهای اطراف کن هم مدرسه‌دار شدند. او می‌گوید: «روستاهای تابعه بخش کن، کم کم مدرسه‌دار شدند. معصومه و بتول فرمانفرماییان یک خانه را در روستای پونک برای تحصیل دانش‌آموزان وقف کردند که توانست در سال اول ۶۰ دانش‌آموز را به امر تحصیل مشغول کند. این مدرسه به نام واقفان آن یعنی فرمانفرماییان نامگذاری شد. سال بعد یعنی سال ۱۳۳۱ اهالی حصارک و زرنان ساختمانی را به اداره فرهنگ واگذار کردند تا در آنجا مدرسه‌ای ساخته شود. چندین بار با اهالی کشار مذاکره شد تا مدرسه‌ای نیز در این روستا ساخته شود. به دلیل نبودن زمین مناسب و مخالفت برخی اهالی این اتفاق تا سال ۱۳۳۷ عقب افتاد. در این سال مردی به نام سیدالعلماء کمر همت بست و ساختمانی از خود آماده و اهالی را با خود همراه کرد تا این مدرسه ساخته شود. مدرسه که ساخته شد روزها دانش‌آموزان مشغول درس خواندن بودند و حدود ۳۰ نفر از سالمندان نیز شب‌ها به کلاس اکابر می‌رفتند تا کسب علم کنند. ‌» 

_________________________________________________________

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۵ در تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۱۴

منبع: تابناک

کلیدواژه: عید غدیر آلبانی سازمان همکاری شانگهای مهمونی ۱۰ کیلومتری غدیر مکتبخانه عید غدیر آلبانی سازمان همکاری شانگهای مهمونی ۱۰ کیلومتری غدیر اداره فرهنگ نخستین مدرسه درس خوانده مدرسه بهمن افتتاح شد مدرسه ای باغ فیض سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۵۳۹۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی از ۵۳ سال تدریس و مهری ماندگار

بیش از ۵۰ سال از عمر خود را به آموزش و تدریس مشغول بوده است، اما هنوز پر انرژی سر کلاس درس می‌رود و خستگی برایش معنایی ندارد، معلمی که گرد پیری روی موهایش نشسته و هم‌چون پدری مهربان از به ثمر نشستن تلاش‌هایش می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، معلمان نمادی از علم و دانش و از مؤثرترین نیروها در تربیت دانش‌آموزانی کنجکاو، دانا و جویای علم هستند، آن‌ها منابع آگاهی، روشن‌نگری و روشن‌فکری به حساب می‌آیند که دانش‌آموزان را با خرد خود تغذیه می‌کنند، مهارت‌های واقعی داشتن یک زندگی موفق را به کودکان آموزش می‌دهند و به نسل‌های آینده جامعه کمک می‌کنند تا مسیر دقیق و صحیح زندگی را کشف کنند.

دوازدهم اردیبهشت همزمان با شهادت استاد مرتضی مطهری، در تقویم رسمی ایران به عنوان روز معلم نام‌گذاری شده است و هدف از این نام‌گذاری قدردانی از زحمات و خدمات این استاد بزرگ و ارج نهادن به جایگاه والای معلم است، به همین مناسبت گفت‌وگویی داشتیم با حبیب توحیدی، معلمی که پس از گذشت سال‌ها آموزش و تدریس همچنان با انگیزه و علاقه خاصی در کلاس درس حاضر می‌شود.

وی در خصوص مسیر زندگی خود این گونه اظهار می‌کند: در کرمانشاه متولد شدم و تا هنگام دریافت مدرک دیپلم در آنجا زندگی می‌کردم، مدرک لیسانس را در تهران گرفتم و از همان بدو ورود به دانشکده به آموزش علاقه داشتم و با توجه به اوقات فراغتی که در طول هفته وجود داشت، به اداره آموزش‌وپرورش یکی از نواحی تهران مراجعه کردم و آن‌ها با استقبال گرمی که داشتند، ساعاتی از هفته را برای تدریس اختصاص دادند تا با حضور در کلاس‌های دبیرستان به تدریس و آموزش دانش‌آموزان بپردازم.

این معلم فعال و پرانرژی می‌گوید: از همان دوران دانشجویی علاقه‌مند به آموزش و شغل معلمی بودم و با اظهار لطفی که دانش‌آموزان نسبت به معلمشان داشتند، از همان زمان تصمیم گرفتم به‌صورت جدی‌تر و مستمر همین کار را ادامه دهم، همچنین تحت تأثیر معلمان خوبی که در دوران دانش‌آموزی داشتم، خود نیز مسیر معلمی را در پیش گرفتم و زمانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، می‌توانستم در شغل‌های مختلفی مشغول به کار شوم، اما به خاطر شدت علاقه‌ای که به تدریس و آموزش داشتم، حرفه معلمی را برگزیدم.

توحیدی ادامه می‌دهد: قشر تحصیل‌کرده و دانشجویان در دهه ۵۰ بسیار کمتر از زمان حال بود و اغلب پسران برای کمک به خانواده و پدر مشغول به کشاورزی و دامداری می‌شدند، به همین علت فارغ‌التحصیلان دانشگاهی می‌توانستند آسان‌تر جذب مراکز دولتی و اداری شوند، اما کسانی وارد آموزش‌وپرورش می‌شدند که علاقه‌مند به آن بودند.

از آموزش خسته نشده‌ام و از موفقیت دانش‌آموزانم دلگرم می‌شوم

این معلم با سابقه ۵۳ سال تدریس در آموزش‌وپرورش در خصوص بهترین خاطره‌ای که از دوران معلمی خود دارد، اضافه می‌کند: در سال‌های ابتدایی خدمت که سرباز معلم بودم در روستایی به دور از شهر خدمت می‌کردم و نیاز بود هر روز با اتوبوس به مدرسه بروم، اما اتوبوس همواره از جاده اصلی عبور می‌کرد، برای همین باید هر روز حدود پنج کیلومتر را پیاده‌روی می‌کردم تا بتوانم به جاده اصلی برسم؛ یک روز در میانه راه برف سنگینی که تحملش بسیار دشوار بود و سرمای شدیدی به همراه داشت، به حدی که از شدت سرما و کولاک دیگر توان ادامه دادن مسیر را نداشتم.

وی ادامه می‌دهد: ناگهان صدای فریادی به گوشم رسید و به محض شنیدن این صدا شوقی درونی در وجودم ایجاد شد و توانستم به سمت مبدا صدا حرکت کنم و مشاهده کردم که دانش‌آموزان روستا چون می‌دانستند در این سرما نمی‌توانم به مدرسه برسم، به دنبالم آمده‌اند، این از خودگذشتگی دانش‌آموزان برای همیشه در خاطرم مانده است و با یاد آن دلگرم می‌شوم، چرا که در آن شرایط ناگوار و ناامیدکننده و به دور از انتظار به کمکم آمدند.

توحیدی درباره خاطره یکی از دانش‌آموزانش که پزشک شده است، می‌افزاید: روزی بخاطر درد دندانی که داشتم به مطب دندانپزشکی رفتم، بعد از پایان درمان برای پرداخت هزینه به بخش پذیرش مراجعه کردم که ناگهان متخصص دندانپزشک گفت نیازی نیست حق ویزیت را پرداخت کنید، ما از دانش‌آموزان سال‌های گذشته شما هستیم، با شنیدن این حرف ناگهان مبهوت ماندم، زیرا بخاطر گذشت حدود ۱۵ سال با تغییر چهره آن شخص نتوانستم او را بشناسم، اما از اینکه او به چنین جایگاهی رسیده بود، خوشحال شدم‌.

مدرس نمونه استان اصفهان در سال ۱۳۷۶ ادامه می‌دهد: روزی در یکی از مدارس، دبیر آموزش زبان انگلیسی مرا در آغوش گرفت و گفت که از دانش‌آموزان چندین سال پیش من بوده است و در حال حاضر افتخار می‌کند که همکارمان شده است؛ همچنین حدود یک ماه گذشته فردی از ایتالیا تماس گرفت و بعد از احوال پرسی مختصری بیان کرد که از شاگردان من بوده است و در حال حاضر در ایتالیا مشغول به ادامه تحصیل در دوره دکتری است.

توحیدی می‌گوید: با اینکه ۵۳ سال است مشغول آموزش و تدریس هستم، هنوز خسته نشده‌ام و با علاقه بر سر کلاس حاضر می‌شوم و ‏‬ به دانش‌آموزان سال آخر دوره دبیرستان توصیه می‌کنم که یکی از اولویت‌های انتخاب رشته دانشگاهی خود را برای ورود به دانشگاه فرهنگیان اختصاص دهند، چرا که در این دانشگاه زمینه پیشرفت بسیاری برای ادامه تحصیل وجود دارد و با علاقه داشتن به حرفه معلمی می‌توانند در تحصیل و شغل خود موفق شوند و ارتباط خوبی با دانش‌آموزان برقرار کنند.

کد خبر 748543

دیگر خبرها

  • مدرک تی تی سی چقدر هزینه دارد؟
  • ۵۳ سال تدریس و مهری ماندگار
  • روایتی از ۵۳ سال تدریس و مهری ماندگار
  • فیلم؛ بازی دانش آموزان با مرگ برای رسیدن به مدرسه
  • حکایت آمریکایی که دیگر «آمریکا» نیست
  • مشق عشق در روستایی دورافتاده
  • شهید آمریکایی راه مشروطه کیست؟! + فیلم
  • کتابِ «حکایت زخم‌ها» به چاپ دوم رسید
  • کتابِ «حکایت زخم ها» به چاپ دوم رسید
  • روایت یک معلم درحوزه تدریس به دانش آموزان خاص